برام بنویسید وبلاگ دنیا همدم تنهای من
نویسنده : سروش - ساعت 20:42 روز دو شنبه 24 فروردين 1398برچسب:,



سلام به دوستای خیلی گلم از اینکه این وبلاگ رو برای بازدید انتخاب کردید خیلی خیلی ممنونم امیدوارم که مطالب این وبلاگ مورد رضایتتون باشه اگه کمی و کاستی داره به بزرگی خودتون ببخشید دوستان منو خیلی خوشحال میکنید اگه در مورد مطالب نظر بدین بازم مرسی عاشقتونم عاشقا محل زندگی :
نويسندگان
سروش افلاکی

.....>>>>>><<<<<<<

ﯾﮑــــــے ﺑﺎﯾב ﺑﺎﺷﮧ !!
ﯾﮑــــــے ﮐﮧ ﺁבﻣﻮ ﺻבا ﮐﻨﮧ ،
ﺑﻪ ﺍﺳﻢ ﮐﻮﭼــﯿﮑﺶ ﺻבﺍ ﮐﻨﮧ
ﯾﮧ ﺟــــــﻮﺭے ﮐﮧ ﺣﺎﻝ ﺁבﻡ ﺭﻭ ﺧﻮﺏ ﮐﻨﮧ ؛
ﯾﮧ ﺟـــــﻮﺭے ﮐﮧ ﻫﯿﭽــــﮑﺲ בﯾﮕﮧ ﺑﻠב ﻧﺒــﺎﺷﮧ
ﯾﮑــــــے ﺑﺎﯾב ﺁבﻡ ﺭﻭ ﺑﻠב ﺑﺎﺷﮧ
...
בلم کمــے تــــــو را…!
בروغ چرا ؟؟!!
خیلــے تــــــــــــو را مـے خواهـב …
 

نوشته شده توسط ♥ سروش افلاکی♥ نظرات (       )
|  ٥:٢٤ ‎ |
چگونه استـــ حال من…
چگونه استـــ حال من…
با غمـــ ها می سازمــــ…
باکنایه ها می سوزمــــــــــ…
به آدم هایی که مرا شکستند لبخند می زنمـــــــــ…
لبخندی تـــلخـــــــ….
خــــــــــداونــــــــــــــــــــدا…
می شود بگویی کجای این دنیـــــــــــــا جای من استــــــــ…
از تــــــــــــــو و دنـــیایی که آفـــــــــــریدی
فقط در اعماق زمینـــــ اندازه یه قـــــــبر
فقط یک قبـــــــــــــــر…
در دور تـــــــــــرین نقطه جــــــهانــــ می خــــــــــــواهمـــــــــ
خــــــــدایـــــا خــــــسته ام خــــــستهـــــــ…
 
 
نوشته شده توسط ♥ سروش افلاکی♥ نظرات (       )
√ از آכم هــا مـے گـذرم...
√  از آכم هــا مـے گـذرم؛
כلــــم را گُـنـכه تـر مـے ڪنـــم…
نـاراحـت ایـטּ نیـωــﭡــم ڪـﮧ چـرا جـاכه ے رفـاقـﭡـــم
بــا مــرכم همیـشـﮧ یـڪ طـرفــﮧ اωــﭞْ…!!
مـهــــم نیـωــﭞْ اگــر همیشـﮧ یـڪ طـرفـﮧ ام…(!)
همیشـﮧ شــاכ مـے مـانـــم ڪـﮧ چیـزے ڪــم نگـذاشـﭡـﮧ ام؛
و بـﮧ خـــوכم ، رفـاقـﭡـــم و “خُــכاے خــوכم ” بـכهڪــار نیـωـﭡـــم…
 


 نوشته شده توسط ♥ سروش افلاکی♥ نظرات (       )
٩:٠٠
ﭼﺸﻢ ﻫﺎﯾﻢ...
ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮدی ﺑﺮاﯾﺖ ﭼﯿﺰی ﺑﻨﻮﯾﺴﻢ


ﭼﯿﺰی ﻧﻤﯽ ﻧﻮﯾﺴﻢ........ !


ﭼﺸﻢ ﻫﺎﯾﻢ را ﮐﻪ ﺑﺨﻮاﻧﯽ


 ﺑﺮای ﺳـــــــــــﺎل ﻫﺎ از ﺗﻮ ﻧﻮﺷﺘﻦ ﮐﺎﻓﯽ اﺳﺖ
 
 

نوشته شده توسط ♥ سروش افلاکی♥ نظرات (       بـــرای بــا تـــو مانـــدن       ...
بـــرای تصـــاحبت نمـی جنگـــم !

احاطــه ات نمی کنـــم تــا مــال مــن شـــوی!

بـا رقیـــبان نمی جنگـــم !

بـــه قـــول دکتــــر انوشـــه کــه می گفـــت :

عشـــق تملـــک نیـــست ، تعلــــق اســـت!

ولـــی اگـــر بیایــی و بمانـــی،

بـــرای بــا تـــو مانـــدن ، بــا دنیــــا می جنـــگم........
 
 
عشق من نوشته شده توسط ♥ سروش افلاکی♥ نظرات (       ) ...
 
 
من دیوانه ی آن لحظه ای هستم که تو دلتنگم شوی...
 
و محکم در آغوشم بگیری...
 
و شیطنت وار ببوسیم...
 
و من نگذارم!
 
عشق من، بوسه با لجبازی، بیشتر می چسبد...
 
 
نوشته شده توسط ♥ سروش افلاکی♥ نظرات (       )
 
دلت شاد و لبت خندان بماند
برایت عمرجاویدان بماند
خدارا میدهم سوگند برعشق
هرآن خواهی برایت آن بماند
بپایت ثروتی افزون بریزد
که چشم دشمنت حیران بماند
تنت سالم سرایت سبز باشد
برایت زندگی آسان بماند
تمام فصل سالت عید باشد
 
چراغ خانه ات تابان بماند .
. . .
 
 
 نوشته شده توسط ♥ سروش افلاکی♥ نظرات (       )

عبرت...
عبرت چه واژه زیبا اما غریبی است...
شنیدم آنانکه از گذشته خود عبرت نمی گیرند
چاره ای جز تکرار آن ندارند
و آنجا بود که فهمیدم
چرا زندگی ما تکراری است
 
 
نوشته شده توسط ♥ سروش افلاکی♥ نظرات (       )
٦:٥٢
او آدم است...
او آدم است
اگر دوستت دارم هایت را نشنیده گرفت
غصه نخور
اگر رفت گریه نکن
یک روز چشم های یک نفر عاشقش میکند
یک روز معنی کم محلی را میفهمد
یک روز شکستن را درک میکند
آن روز میفهمد که
آه هایی که کشیدی از ته قلبت بوده...
 


٩:٥٤ ‎   نوشته شده توسط ♥ سروش افلاکی♥ نظرات (       )
سلامتی...
سلامتی دختر
سلامتی پسر
سلامتی شیطونیا
سلامتی قرارگذاشتنا
سلامتی ترسیدنها
سلامتی قهرکردنا
سلامتی دودیقه بعدآشتی کردنا
سلامتی خیانت دختر
سلامتی دوست شدن دختربادوست پسر
سلامتی بغض پسر
سلامتی تیغ تیز
سلامتی رگ دست پسر
سلامتی عشق جدیددختر
 
 
خیلی سخته نوشته شده توسط ♥ سروش افلاکی♥ نظرات (       ) ...
خیلی سخته به خاطر کسی که دوستش داری
همه چیز رو از سر راهت خط بزنی
بعد بفهمی
خودت تو لیستی بودی
که اون به خاطر یکی دیگه خطت زده...
افسوس!
 
 
نوشته شده توسط ♥ سروش افلاکی♥ نظرات (       )
عشق برگ و باد را دیده ای؟
خوش بحال باد
گونه هایت را لمس می کند
و هیچکس از او نمی پرسد که با تو چه نسبتی دارد
کاش مرا باد می آفریدند
تو را برگ درختی خلق می کردند
عشق برگ و باد را دیده ای؟
در هم می پیچند و عاشق تر می شوند
 

نوشته شده توسط ♥ سروش افلاکی♥ نظرات (       ) 
فقط عادت...
عادت کرده ام
کوتاه بنویسم
کوتاه بخونم
کوتاه حرف بزنم
کوتاه نفس بکشم
تازگی ها
دارم عادت می کنم
کوتاه زندگی می کنم
یا شاید
کوتاه بمیرم
نمی دانم
فقط عادت...
 
 
‎ نوشته شده توسط ♥ سروش افلاکی♥ نظرات (       )
حواست نیست...
حواست نیست به این حالی که من دارم
حواست نیست که من چقد دوست دارم
حواست نیست همش گریه شده کارم
نفهمیدی من اونم که تو رو تنهات نمیذارم
نوشته شده توسط ♥ سروش افلاکی♥ نظرات (       ) 
خدایا ...
خدایا این بند دل ادم کجاست؟
که بعضی وقتها
با یک اسم
با یک نگاه
با حضور یک نفر
ویا با یک لبخند
پاره میشود
 
 

آغوش بیگانه...
 نوشته شده توسط ♥ سروش افلاکی♥ نظرات (       )

این عادلانه نیست!
گاهی در شعرهایم مجبورم
زیبایی تو را
در آغوش بیگانه ای تصور کنم
افسوس که تو همچنان زیبایی،
حتی وقتی
سهم من نیستی!
 
 
 نوشته شده توسط ♥ سروش افلاکی♥ نظرات (       )
چه حس قشنگیه...
چه حس قشنگیه وقتی میشی محرم دل یکی
یکی که بهش اعتماد داری
بهت اعتماد داره
از دلتنگی هاش برات میگه
از دلتنگی هات براش میگی
اروم میشه
اروم میشی
حسی که هیچ وقت به تنفر تبدیل نمیشه
این حس مثل قطره های باران پاکه..
 
نوشته شده توسط ♥ سروش افلاکی♥ نظرات (       )
مرگ...
از یه عاشق شکست خورده پرسیدم
بزرگترین اشتباه؟
گفت :عاشق شدن
گفتم :بزرگترین درد؟
گفت :ازچشمِ معشوق افتادن
گفتم :بزرگترین رویا؟
گفت :به معشوق رسیدن
پرسیدم :بزرگترین آرزوت؟
اشک توی چشماش حلقه زد و با نگاهی سرد گفت:
مرگ
 
 
نوشته شده توسط ♥ سروش افلاکی♥ نظرات (       ) |
با شب بمان...
به روزها دل مبند
روزها به فصل ها که میرسند
رنگ عوض می کنند
با شب بمان
گرچه تاریک است
لیکن همیشه یکرنگ است
 
 
امدنت   نوشته شده توسط ♥ سروش افلاکی♥ نظرات (       ) ...
امدنت را یادم نیست بی صدا امدی بی انکه
من بدانم, بی اجازه ماندی بی انکه من بخواهم, اما
اکنون با ذره ذره وجودم ماندنت را تمنا میکنم
مهمان ناخوانده قلبم, بمان که ماندنت را سخت
دوست دارم.
 
 
نوشته شده توسط ♥ سروش افلاکی♥ نظرات (       )
شاید امروز چشمهایت مثل دیروز برقی نداشته باشد


وقلبت نیز نای تپیدن برای من


اما هنوز چشمهای من برای تو میدرخشد


و قلبم نیز میتپد برای تو
 
 
طاقـــَــت                        نوشته شده توسط ♥ سروش افلاکی♥ نظرات (       ) ...
چــِگونہ مے شــَــوَد

اَز خُدآ گـــِـرِفـت چیزے را کہ نــِـمے دَهـــَــدمے گویند قـــِـسمـَــت نیست، حِکمـَـت اَستــــ

مـــَـن قـــِسمـَـت و حِکمـَـت نِــمے فـَـهمــَـمــــ

تــــــو خُدآیـــے

طاقـــَــت را مے فـــَـهمے


مـــَـگـــَــر نہ ؟!!.
 
 
سکوت میکنم    نوشته شده توسط ♥ سروش افلاکی♥ نظرات (       ) ...
سکوت میکنم...
وقتی تمام گوشها از پنبه ی بیتفاوتی پرشده
وقتی برای همدردی منفعت را صرف میکنند
اما فعل احساس من در ۲ صرف خلاصه میشود
آنجا که "شکستی" و "شکستم"
و نفع ماجرا برای سوم شخص بعید صرف شد...
و من سکوت کردم تا احساسم دیگر فعلی نداشته باشد.
 
نوشته شده توسط ♥ سروش افلاکی♥ نظرات (       )
پله های نردبون    ...
آرزوهام مثل پله های نردبونه
اولیش بودن با تویه
دومیش بیشتر بودن با تویه
سومین آرزوم که سومین پله ی نردبونه
اونم دوست داشتن تویه
چهارمین آرزوم چهارمین پله ی نردبون
اونی که دوسش دارم دوسم بداره
به دل همدیگه راه بزنیم
پله های بعدی رو باهم بسازیم
 
 
نوشته شده توسط ♥ سروش افلاکی♥ نظرات (       ) "نمایش"
این روزهایم به تظاهر می گذرد...

تظاهر به بی تفاوتی...

تظاهر به بی خیالی...

به شادی...

به اینکه دیگر هیچ چیز مهم نیست...

اما...

چه سخت می کاهد از جانم این "نمایش"
 
 
باران عاشقانهنوشته شده توسط ♥ سروش افلاکی♥ نظرات (       )       
من از تمام آسمان یک باران را میخواهم

ازتمام زمین یک خیابان را

واز تمام تو

یک دست که قفل شود در دست من...
 
 
زنده باد تختـــــــــی
نوشته شده توسط ♥ سروش افلاکی♥ نظرات (       )     
هرچه دوستش به او گفت :

غلامرضا خم شو ، فایده ای نداشت

بعد از مراسم ازش پرسیدن ، چرا خم نشدی

برایت دردسر میشود ، او شاه مملکت است

گفت هر که میخواهد باشد :

تختی فقط برای بوسیدن دست مـــــــــادرش خم میشود‬
 
 

بعضی وقت ه
انوشته شده توسط ♥ سروش افلاکی♥ نظرات (       ) ...
بعضی وقت ها چیزی می نویسی فقط برای
یک نفر، اما...
دلت میگیرد وقتی
یادت می افتد که هرکسی ممکن است بخواند،
جز آن یک نفر...
 
 

دلم
 نوشته شده توسط ♥ سروش افلاکی♥ نظرات (       ) ...
دلم برای کسی تنگ است که گمان میکردم
می اید......
می ماند......
و به تنهاییم پایان می دهد....
امد......
رفت......
و به زندگیم پایان داد.......
 
 
چشمهایم     
 نوشته شده توسط ♥ سروش افلاکی♥ نظرات (       ) ...
به چشمهایم هشدار داده ام...
که اگر این بار که تو را می بینند
باز هم خیس شوند
دیگر رویم را از تو برنخواهم گرداند
که آبرویشان را بخرم...
 
نوشته شده توسط ♥ سروش افلاکی♥ نظرات (       )



}
weblog.blogsky.com">copyright=new Date();update=copyright.getFullYear();document.write("CopyRight 2008 - " + update + " - Powered and Designed by YOUR Company .Com"); نظرات شما عزیزان:
نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: